"مملي" و قضيه اي به نام ميراث فرهنگي
اين روزها چيزي از زيبايي تنگه واشي نمانده است(شهرزاد فتوحي)
از جاده دماوند به طرف جاجرود و بومهن ميرويم و به سمت غرب، سه كيلومتر مانده به فيروزكوه، جاده باريكي پس از يك ربع ما را به روستاي زيبايي ميرساند به نام «جليزجند» يا«گلزگِن».
از ميان شكاف كوه آب زلال جاري است؛ اينجا تنگه واشي يا ساواشي است.تا چند دهه پيش اين منطقه زيستگاه آهو و بز كوهي بوده است. شكافي كه در دو سوي آن ديوارههاي بلندي سربرافراشتهاند.آب خنك و روشن است و تو را به سوي خود ميكشاند.
پاي در آب ميگذاري و در آن پيش ميروي، به زحمت تا بالاي زانوهايت ميرسد؛ سربرميگرداني و سمت راستت بر ديوارة كوه كتيبهاي بر سنگ نقش بسته است، ظرافت و نقش آن شگفتزدهات ميكند و فكر ميكني چگونه و چه كساني آن را در چنين مكان دشواري نقش زدهاند.
ساخت اين كتيبه كه به صورت مربعي با اضلاع حدود هفتمتري بر سنگ حك شده، براساس اسناد تاريخي سه سال طول كشيده است و حدود دويست سال قدمت دارد و در اين سالها از گزند باد و باران در اين تنگه مصون مانده است. اين كتيبه يكي از سه كتيبة مشهور دوران قاجار است كه دوتاي ديگر آن در چشمه علي شهرري و تونل وانه در جادة هراز قرار دارد.
زير پا آب روان... سنگها بر ديواره و ديواره تا آسمان...شكار و اسب و مرد و حركت... كتيبه به دوران فتحعلي شاه قاجار بازميگردد. ميگويند اين كتيبه بر كتيبهاي ديرينتر كه در اين مكان بوده نقش زده شده است. و در مييابيم كه بايد اين گذرگاه گذر مهمي در روزگار گذشته باشد.
حدود يك كيلومتر كه در آب پيش ميروي ناگهان دشتي در برابرت چهره ميگشايد؛ دشتي كه در بهار لبريز از رنگ سبز و بنفش و زرد است؛ انگار به سرزميني از رؤيا پاي گذاشتهاي؛ درختان بيد و تبريزي خودنمايي ميكنند...
آن طرف دشت دوباره كوه است و آبشار و در پشت آبشار دوباره آب جاري است تا ميرسي به مازندران سبز. اما با هجوم بيامان و بيسامان گردشگران به اين تنگه، ديگر اين روزها چيزي از آن زيبايي نمانده است، زلال شفاف آب كدر شده و آن دشت فراخ و زيبا ديگر نه جنبندهاي دارد و نه چشم را مينوازد.
اين بهشتي كه همين كنار دست مردم تهران بود، به ويرانهاي پر از ناپاكيهاي شهر تبديل شده است. اين را نوشتم تا فردي مثل «مملي» كه به سختي از صخره بالا ميرود تا نامش را بر كتيبة ارزشمند باستاني بنويسد، اين همت را براي حفظ اين ميراثها و اين گنجينهها به كار برد و بداند كه در اين صورت ، نامش به نيكي ماندگار ميشود.
تا چند سال پيش كسي اين تنگه و زيبايي آن را نميشناخت و در اين چند سال اين سرنوشت تلخ يكي از تجربههاي ناگوار طبيعتگردي غيرمسئولانه و ناآگاهانه را به تصوير كشيده است. كاشكي همه نوجوان ها اين مطلب را بخوانند ، كاشكي همه كوچك ترها و بزرگ ترها اين مطلب را بخوانند . بخوانند و قدر زيبايي و تاريخ را بدانند.